شهرآرانیوز؛ سال هاست که دوستداران و دلسوزان گویش و لهجه مشهدی از افول و مورد بی مهری واقع شدن آن میگویند و مینویسند. در کمرنگ شدن این گویش و لهجه در میان شهروندان مشهد عوامل بسیاری دخیل است که از آن میان میتوان به مهاجرپذیر بودن شهر مشهد و منتسب شدن گویشوران مشهدی به طبقات پایین اجتماع و مناسبِ شوخی پنداشتن این گویش و لهجه اشاره کرد.
اثرگذاری عوامل مدنظر به اندازهای است که به نظر میرسد اگر همچنان در برابر آنچه به سر گویش و لهجه مان میآید دست روی دست بگذاریم، در آیندهای نه چندان دور با نابودی چنین سازه هویتیای روبه رو شویم. از این رو، بر اشخاص و به ویژه نهادهاست که هم پیشگی کنند و برای پاسداری از آن چارهای بیندیشند و نتایج چاره اندیشی خود را در بهترین شکل ممکن به کار ببندند.
نهادهای فرهنگی و دستگاههای آموزشی و رسانهها و فرهیختگان دغدغهمند هر یک میتوانند در این زمینه کاری به فراخور توان و امکاناتشان صورت دهند؛ از فرهنگ سازی و اطلاع رسانی تا اِعمال راهکارهای تشویقی. ما نیز در جایگاه رسانه مردم مشهد نباید از مسئولیت شانه خالی کنیم کمااینکه بارها در این زمینه مطلب منتشر کرده ایم. مطلب پیش رو نیز نوشتاری از این دست است که موضوع آن واژهها و عبارتهای مشهدی فراموش شده یا روبه فراموشی است.
خراسان شناخته میشود به خاستگاه زبان فارسی دری؛ یعنی همین فارسی امروزی که ادامه زبان رسمی دربار ساسانیان، آخرین سلسله شاهنشاهی ایران در روزگار پیش از اسلام، است. فارسی مشهدی نیز از نابترین گویشهای زبان دری و به قول مرحوم دکتر وحیدیان کامیار، نزدیکترین گویش به فارسی معیار است. همچنین باید دانست که آنچه امروز به گویش و لهجه مشهدی شناخته میشود دنبالهای است بر شیوهای که اهالی نوغان و سناباد سخن میگفتند.
این دو آبادی که پیش از شهادت امام رضا (ع) و شکل گیری شهر مشهد جزو ولایت توس بزرگ بوده اند، کمابیش یک ونیم کیلومتر از هم فاصله داشتند و بعدها با توجه به نزدیکی هر دو به مزار امام هشتم (ع) و پیدایش شهر مشهد جزو محلات این شهر نوبنیاد شدند. نوغان را نوقان نیز نوشته اند و به سناباد، سراب هم گفته اند.
در هر صورت، این دو هسته آغازین شهر مشهد از دیرباز دربردارنده سازههای اصیل هویتی آن از جمله اهالی نژاده و گویش و لهجه مشهدی بوده اند (اگرچه با گسترش هر چه بیشتر شهر و اقامت رو به فزونی مهاجرانی از جای جای کشور و حتی بیرون از جغرافیای ایران در اینجا و همچنین رخدادهای تاریخی مانند هجوم بیگانگان – مثلا روسها - هم تبار شهروندان گوناگون شد و هم زبان این خطه دستخوش تغییراتی شد؛ برای نمونه میتوان به ورود واژههای ترکی و مغولی و کردی و هندی و روسی و انگلیسی و فرانسوی به فارسیِ مشهدی اشاره کرد). واژههای گویش و لهجه مشهدی کنونی کمابیش همان است که در نوغان و سناباد به کار میرفت و البته حتما به مرور تغییراتی پیدا کرده تا به امروز رسیده است که بیش از هر زمان در معرض فراموشی و نابودی است.
برخی دگرگونیهای زبانی در تغییرات فارسی معیار به فارسی مشهدی نیز دیده میشود؛ از جمله برای آسانتر تلفظ شدن که تبدیل «قُفل» به «قُلف» در شمار آن است. یا در واژههایی که دال به ذال تغییر یافته است مانند «خدمت» که «خذمت» و «گنبد» که «گنبذ» میشود و یا در مصداقهایی از گویش، همچون «بِهِم» (به من) که مشهدیهای اصیل «بِزِم» میگفته اند و برخی قدیمیها نیز همچنان میگویند.
اینها و موارد همانندش اگرچه اکنون کمتر به کار میرود، مصداق مقصود ما از فراموش شدهها نیست چرا که به هر حال در بیان برخی شهروندان به ویژه سالخوردگان شنیده میشود یا با اختلافی اندک، به هیئت واژه معیار در بیان دیگر اهالی مشهد هم به گوش میرسد (روی هم رفته برای شهروندان امروزی بیگانه نیست).
میراث ازیادرفتهای که مدنظر داریم، امروز صورت نوشتاری و گفتاری اش به گوش و چشم مخاطب بیگانه میآید. مانند شماری از واژههای حوزه هواشناسی که مشهدیها انبانی پر از آن دارند. یک موردش «نِزِم» که مشهدیهای اصیل به باران بسیار نرم و ریز و چیزی شبیه شبنم میگفته اند و در فارسی معیار، تلفظش «نِزْم» و «نَزْم» و مفهومش بخار و مه غلیظ نزدیک به زمین و نیز باران نم نم است.
اما آیا اکنون چند شهروند مشهدی را سراغ دارید که معنای آن را بدانند در صورتی که هم به غنای دایره واژگان افراد میافزاید و هم، به ویژه برای اهل قلم، واژهای کاربردی و زیبا و کارگشاست؟ یا «قَرو» (بر وزن «نرو») که برابر یخبندان اندکی استفاده میشده که زمین را لغزنده میکند. یا «بادِ میزون (بر وزن «بیرون»)» به معنای بادی پاییزی که باعث رسیدن برخی میوهها میشود.
یا «جَلَه» (حرف ه تلفظ نمیشود) یعنی باران تند و درشت – همان «ژاله» که معنایش در مشهدی تغییر پیدا کرده است. یا «عَلَف کَش»، باران ریز و نرمی که در خاک نفوذ میکند و باعث رشد گیاه و کشت میشود. معنای واژه هایی، چون «شمال» - نسیم و باد ملایم و مطبوع – و «جَرجَر» - نام آوای باران شدید – را هم که لابد خودتان میدانید و هنوز غریب و نامأنوس به شمار نمیرود.
مشهدیها از قدیم برابرهایی را برای نسبتهای خانوادگی به کار برده اند که بعضا هنوز از میان نرفته است. «خُش» - مادرزن، مادرشوهر - و «خُسُر» - پدرزن، پدرشوهر – و «آق مِرزا» - شوهرخواهر – و «وِسنی» - هوو - از این قبیل است. اما بعید است یک جوان امروزی ساکن در این شهر بداند «یِیری» (بر وزن «خیلی») همان جاری - همسرِ برادرشوهر – است یا «دِیزَه» (حرف ه تلفظ نمیشود) همان خاله است.
در زمینه پوشاک، همه معنای «تُمبون» - شلوار – و برخی معنای «شِلیتَه» (حرف ه تلفظ نمیشود) را میدانیم، اما عموما نمیدانیم «یَل» نیم تنه زنانه است و «اُرسی» کفش زنانه پاشنه بلند.
از بین خوراک و میوه و گیاه، «شوروا» یعنی آش ساده و منظور از «ایشکینَه یِ اوجیز (بر وزن «توضیح»؛ حرف ه در «ایشکینَه» تلفظ نمیشود)» اشکنه ساده با پیاز و روغن است و «سیبیس» (بر وزن «سیسیل») یعنی یونجه و «جِواری» به معنای ذرت و «تَنَسکُل» آلو قیسی و «تِلِسک» خوشه کوچک انگور است.
برای ساختمان و مصالحش هم «چُخت» را داشته ایم که همین سقف کنونی است، «دَرتُمبَه» (حرف ه تلفظ نمیشود) درِ پشت بام است، «تِنِبی» یعنی مهمان خانه و اتاق بزرگ، «رازینَه» (حرف ه تلفظ نمیشود) به معنای راه پله و پلکان است.
از جانوران «بُزُنقَرَه» (حرف ه تلفظ نمیشود) به جوجه تیغی و «بَدبَدَه» (حرف ه تلفظ نمیشود) به بلدرچین و «بِیغوش» (بر وزن «بیروت») به جغد گفته میشده است.
ما مشهدیها در عرصه مَثَل و استعاره و کنایه هم گنجینه پر و پیمانی داریم، اما خودمان شاید چندان خبر نداشته باشیم! خیلی هایمان شنیده ایم که به عنوان متلک کسی را «پولِکی» خطاب کرده اند و فهمیده ایم که به پول دوست بودن او کنایه میزنند. ولی آیا میدانیم منظور از «دزدی و پوش خم پوش خم؟» چیست؟ «پوش خم» همان پُشتْ خم است و مقصود گوینده این عبارتِ پرسشی این بوده است که هر کاری ملازمات و لوازمی دارد.
همچنین «هَرکَرَه و هیچ کَرَه» یا همان هرکاره و هیچ کاره که در نمونه مشهدی اش حرف ه آخر واژه «کَرَه» تلفظ نمیشود، به دیگ هرکاره اشاره دارد که از سنگی مختص مشهد ساخته میشود و از آنجا که در گذشته ظرفی ارزان بوده است، در عبارت یادشده کنایه از افراد نالایقی است که در هر کاری دخالت میکنند. به عنوان شاهدی دیگر، شایسته است از «نَردِبومِ آغُل چُغُک» - نردبان لانه گنجشک - یاد کنیم که به افراد بلندبالا و باریک اندام گفته میشد. منظور از «اَرغَه» (حرف ه تلفظ نمیشود) هم مرد رند و متقلب بوده و «شیر کِردَن» یعنی تحریک کسی برای حمله به دیگری.
نوقان در تاریخ. دکتر محمدحسن ابریشمی. روزنامه اطلاعات، سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۵
فرهنگ گویشی خراسان بزرگ. امیر شالچی. نشر مرکز، ۱۳۷۰.
لهجه مشهدی. تقی بینش. از کتاب «نامه مینوی». زیر نظر حبیب یغمائی و ایرج افشار با همکاری محمد روشن. سازمان چاپ و انتشارات جاویدان، ۱۳۵۰.
لغات نوقانی (مشهدی). ادیب طوسی. نشریه دانشکده ادبیات تبریز، شماره بهار سال ۱۳۴۱.